من دیگر مردی در میان مردم نیستم – من “نی که دیگر نمی روید” هستم!
-سعی می کنم خودم را در یک کتاب گم کنم، اما پاسور کتاب مرا نگه نمی دارد. هیچ چیز مثل گذشته مرا سیر نمی کند – من بی قرار، گرسنه و مریض هستم. چرا باید تلاشهای ضعیف این مرد را بخوانم – نیمهحقیقتهای آن مرد چه سودی برای من دارد؟
– و همیشه به خوبی می دانم که چه می خواهم – می خواهم صوتی بجنگم!
من می خواهم دوباره به جنگل برگردم! من دوباره آن چشم انداز را می خواهم! آن کار دوباره! من عشقی خودم را می خواهم !
-و من اینجام، پرنده ای در قفس، میله ها را می کوبد. چه حماقتی که بگویم می توانم قوی باشم و این چیز را تحمل کنم! که من می توانم هر چیزی را تحمل کنم، هر چیزی را جرأت کنم. بله، بنابراین می توانم – اگر بتوانم تلاش کنم! من را تنها بگذار بیرون، و برایم وظیفه ای تعیین کن، و من آن را انجام خواهم داد، هر چند که مرا بکشد. اما چگونه می توانم پیروز شوم وقتی قدیمی نمی توانم تلاش کنم؟
اینجا من گره خورده ام! من گره خورده ام – نه دست و پا – بلکه در روح بسته ام. به موقع گره خورده! گره خورده در توجه! چگونه می توانم چیزی جز ضرب و شتم و بدبخت باشم؟ چگونه می توانم انتظاری جز شکست و تباهی داشته باشم؟ آهنگی به سراغم می آید، مرا صدا می کند – و من نمی توانم بروم! باید به آن خیره شوم و تماشا کنم که مرا ترک میکند!
بالهای بزرگ روح من شروع به زدن میکنند – من بالا قیمت میروم، من برای هوا وحشی هستم – و ناگهان با بیاحتیاطی وحشتناک تجارت عمدهفروشی کاغذ به من حمله میکند! چگونه می توانم چنین چیزهایی را تحمل کنم – چگونه می توانم چرا را فتح کنم ، این مانند برخورد بیست شیپور بی آهنگ در گوش من فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است!
من را زیاد اینجا نگه ندارید! من را زیاد اینجا نگه ندارید!
- چهارشنبه ۰۳ مرداد ۰۳ ۱۲:۲۳
- ۱۶ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر