مریم، نمیبینی که دلیل بیشتری برای آموزش دادن به آنها وجود دارد؟ اگر برای خودشان نیست، پس برای فرزندانشان! بچه ها نباید اینطوری بزرگ شوند. حداقل انگلیسی یاد می گیرند —» مریم قهقهه ای تحقیرآمیز زد. “مدرسه رفتی؟” هال پاسخ منفی داد، و مری به او گفت که صد و بیست کودک در یک اتاق مجردی، سه تا یک تختخواب، کل پاسور پناهگاه پر شده بودند.
با ادامه فیلمبرداری عصبانیت او به جوش آمد. مدرسه در واقع باید بر اساس درآمد مالیاتی نگهداری می شد، اما از آنجایی که کسی جز شرکت مالک این اموال نبود، کاملاً در دست شرکت بود. هیئت متشکل از آقای کارترایت، سرپرست معادن، جیک پردوویچ، منشی فروشگاه، و واعظ اسپراگز بود. اسپراگز پیر آماده بود که در صورتی که سرپرست کراشم دستور می داد، منقار خود را به پرمانتو بکوبد.
هال با خنده گفت: “چطور فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.” شما از او کینه دارید، زیرا پدرش یک «نارنجی»، یک پروتستان ایرلندی بود!» ۳. مری برک ناامیدی را در شیر مادرش جذب کرده کراش بود و زهر آن در اعماق خونش بود.
هال متوجه شد که بیدار کردن امید در او به همان اندازه دشوار فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که بیدار کردن کارگرانی که از آنها نفرت داشت. او شجاع بود، بدون شک، اما چه کسی می تواند او را برای مردانی که خود شجاعت نداشتند، شجاع جلوه دهد؟ هال گفت: “مریم، در دل خود نباید این مردم را تحقیر کنید. شما می دانید که آنها معشوق چگونه رنج می برند و به خاطر آن برای آنها ترحم می کنید.
وقتی به فرزندانشان نیاز دارند آخرین سنت خود را می دهید -» “آه، من از آنها متنفرم، فقط به این دلیل که آنها را دوست دارم!” مری گریه کرد و هال دید که ناگهان چشمانش پر از اشک شد. »گاهی دلم می خواهد افسران را بکشم، گاهی آنها را. از من میخواهی چه کار کنم؟» قبل از اینکه هال پاسخ دهد، دختر شروع به لیست کردن نام آشنایان خود در مقابل منطقه معدن کرد. آری، مردی بود که باید با او گفتگو کرد.
او برای پیوستن به آنها پیرتر از آن بود، اما نصیحت او ارزشی غیرقابل ارزیابی داشت و کاملاً مطمئن بود که هرگز آنها را ناکام نخواهد گذاشت. آن مرد، جان ادستروم پیر، یکی از سوئدیهای مینهسوتا بود که از ابتدای فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استخراج معدن در این مناطق کار میکرد.
او هشت سال پیش عملاً در اعتصاب بزرگ شرکت کرده بود و با چهار پسرش در لیست سیاه قرار گرفته بود. پسرها به جاهای مختلف پراکنده شده بودند، اما پیرمرد در همان حوالی مانده بود و در مزارع و کارهای راه آهن کار می کرد، تا اینکه یکی دو سال پیش، در یک دوره کاری شلوغ، به طور اتفاقی به معدن برگشت. مری توضیح داد که او پیر بود، خیلی پیر بود، احتمالاً شصت. وقتی هال اشاره کرد.
که این سن و سال نیست، مری پاسخ داد که به ندرت شنیده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که مردی بتواند در آن سن در معدن زغال سنگ کار کند. افراد زیادی نبودند که توانستند آنقدر زنده بمانند.
همسر ادستروم اکنون در آستانه مرگ بود و زندگی پیرمرد دشوار بود. مری گفت: «اگر طوری رفتار کنیم که پیرمرد شغلش را از دست بدهد، درست نیست. “اما حداقل او می تواند به ما توصیه های خوبی بدهد.” بنابراین هر دو به ملاقات جان ادستروم همان شب رفتند. اوکو در یک زندگی می کرد، در یک کلبه کوچک و رنگ نشده با زمین برهنه به عنوان دائمی. یک پارتیشن پایین ساخته شده از تخته های بدون برنامه، همسر در حال مرگ را از دید مهمانان پنهان می کرد. همسرش سرطان داشت و ملاقات را دشوار می کرد، زیرا کل آپارتمان پر از شلختگی وحشتناک بود. برای مدتی هال نمیتوانست به چیز دیگری فکر کند.
با ادامه فیلمبرداری عصبانیت او به جوش آمد. مدرسه در واقع باید بر اساس درآمد مالیاتی نگهداری می شد، اما از آنجایی که کسی جز شرکت مالک این اموال نبود، کاملاً در دست شرکت بود. هیئت متشکل از آقای کارترایت، سرپرست معادن، جیک پردوویچ، منشی فروشگاه، و واعظ اسپراگز بود. اسپراگز پیر آماده بود که در صورتی که سرپرست کراشم دستور می داد، منقار خود را به پرمانتو بکوبد.
هال با خنده گفت: “چطور فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.” شما از او کینه دارید، زیرا پدرش یک «نارنجی»، یک پروتستان ایرلندی بود!» ۳. مری برک ناامیدی را در شیر مادرش جذب کرده کراش بود و زهر آن در اعماق خونش بود.
هال متوجه شد که بیدار کردن امید در او به همان اندازه دشوار فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که بیدار کردن کارگرانی که از آنها نفرت داشت. او شجاع بود، بدون شک، اما چه کسی می تواند او را برای مردانی که خود شجاعت نداشتند، شجاع جلوه دهد؟ هال گفت: “مریم، در دل خود نباید این مردم را تحقیر کنید. شما می دانید که آنها معشوق چگونه رنج می برند و به خاطر آن برای آنها ترحم می کنید.
وقتی به فرزندانشان نیاز دارند آخرین سنت خود را می دهید -» “آه، من از آنها متنفرم، فقط به این دلیل که آنها را دوست دارم!” مری گریه کرد و هال دید که ناگهان چشمانش پر از اشک شد. »گاهی دلم می خواهد افسران را بکشم، گاهی آنها را. از من میخواهی چه کار کنم؟» قبل از اینکه هال پاسخ دهد، دختر شروع به لیست کردن نام آشنایان خود در مقابل منطقه معدن کرد. آری، مردی بود که باید با او گفتگو کرد.
او برای پیوستن به آنها پیرتر از آن بود، اما نصیحت او ارزشی غیرقابل ارزیابی داشت و کاملاً مطمئن بود که هرگز آنها را ناکام نخواهد گذاشت. آن مرد، جان ادستروم پیر، یکی از سوئدیهای مینهسوتا بود که از ابتدای فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استخراج معدن در این مناطق کار میکرد.
او هشت سال پیش عملاً در اعتصاب بزرگ شرکت کرده بود و با چهار پسرش در لیست سیاه قرار گرفته بود. پسرها به جاهای مختلف پراکنده شده بودند، اما پیرمرد در همان حوالی مانده بود و در مزارع و کارهای راه آهن کار می کرد، تا اینکه یکی دو سال پیش، در یک دوره کاری شلوغ، به طور اتفاقی به معدن برگشت. مری توضیح داد که او پیر بود، خیلی پیر بود، احتمالاً شصت. وقتی هال اشاره کرد.
که این سن و سال نیست، مری پاسخ داد که به ندرت شنیده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که مردی بتواند در آن سن در معدن زغال سنگ کار کند. افراد زیادی نبودند که توانستند آنقدر زنده بمانند.
همسر ادستروم اکنون در آستانه مرگ بود و زندگی پیرمرد دشوار بود. مری گفت: «اگر طوری رفتار کنیم که پیرمرد شغلش را از دست بدهد، درست نیست. “اما حداقل او می تواند به ما توصیه های خوبی بدهد.” بنابراین هر دو به ملاقات جان ادستروم همان شب رفتند. اوکو در یک زندگی می کرد، در یک کلبه کوچک و رنگ نشده با زمین برهنه به عنوان دائمی. یک پارتیشن پایین ساخته شده از تخته های بدون برنامه، همسر در حال مرگ را از دید مهمانان پنهان می کرد. همسرش سرطان داشت و ملاقات را دشوار می کرد، زیرا کل آپارتمان پر از شلختگی وحشتناک بود. برای مدتی هال نمیتوانست به چیز دیگری فکر کند.
- یکشنبه ۲۸ مرداد ۰۳ ۱۰:۰۵
- ۹ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر