بریتا کاجسا که با شیطنت به او نگاه می کرد، در حالی که جریان شروع به خروش کردن و جهش روی هولتر کرد، صدای جیر جیر زد: «اینجا یک انگشت شست و شوی و یا تاپ انگشت برنامه دولفو بگیر.»
کوچکترین کودک دو ساله که دستش را برای جارو کردن با آن دراز کرد.
مرد شیشه ای با خنده ی غرغری ترکید -.
هیچ کس خدمتکار کوچکی شغلی را ندیده بود.
آنته با زندانی که تا دماغش پر از چوب بلند شده بود، از بیرون تپه، جایی که وقتی به مزرعه آمد، آن را دیده بود، برگشت.
پر اریک و مانکه به دنبال او بودند. آنها بارداری در را به روی گالسپیرا بستند که در یک لحظه به سمت در رفت و وقتی بیرون ماند، آروغی آزاردهنده به صدا درآورد.
آنته چوب را در گندم گلف انداخت. او با چشمان فرورفته ایستاده بود، به خاطر همه چیزهای تازه ای که او را گرفته بود، کاملاً فراموش کرده بود که یک بز نیز با شرکت آمده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و شمع جادو و طلسم است.
بدون این که مرد عینکی در حال حاضر عصبانی شود.
اینها چه مدهایی بودند! آیا کسی شنیده بود که در زمستان هنگام دقیق حرکت بزها را با خود می بردید – نزدیک بود بگوید التماس. اما چیزی در چشمان ثابت و جدی آنته بود که او را عقب نگه می داشت.
بز آنجا هم از حراج شدن احساس بدی نداشت؟
- یکشنبه ۳۱ تیر ۰۳ ۱۸:۵۹
- ۱۳ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر